Neue Seite 3

cinema-ye-azad

سينمای آزاد

. Postfach 100525 D-66005 Saarbrücken   .Tel: 0049 681 39224 . cinema-ye-azad@T-online.de

آرشيو               کارنامه              عکسها               خبرها                تماس با ما

سرآغاز

* هنر نزدايرانيان است وبس

اگر به يادتان باشدبيش از 15 سال است که ما کارمان شده افتخار به صادرات فرهنگی / هنری جمهوری اسلامی ، رژيم مي گيرد ،می بندد، می کشد، تجاوز در زندان هايش امری عادی است ، فحشا وفقر و اعتياد بيدادمی کند ما مبارزه مان! خلاصه شده به حضور در برنامه های فرهنگی، / هنری رژيم که حالا ديگر محتوای اجتماعی / سياسی وانتقادی هم دارد (جشنواره فجر هم بخشی گشوده است با عنوان سينمای معترص)افتخار می کنيم که تماشاگرفيلمهايی هستيم که کميته ويژه وزارت ارشاد با حضور نماينده واواک برايمان دست چين کرده است . البته در شهرهای بزرگ گاه تظاهراتی عليه رژيم برگزار می شود اما ميزان شرکت کنندگان اين تظاهرات از جمعيی که با اشتياق از راه دور ونزديک به سينما های شهر می آيند تا انتخاب های واواک را تماشا کنند ودست بزنند وهورابکشند قابل مقايسه نيست. اصلا برايمان اهميت نداردکه وقتی براساس ماده 5 فرمان نامه وزارت ارشاد خاتمی خروج فيلم ار کشور به هر منظور به هر شيوه وبه هر شکل برای شرکت در جشنواره ها يا هفته فيلم و... نياز به پروانه مخصوص دارد پس ما عملا در خدمت خواست سياسی رژيم حرکت می کنيم .
يک وقت بود که تمام امکانات اپوزسيون ضدرژيم در جهت حمايت از عباس کيارستمی بکار گرفته می شد وانقدر شيفته او بوديم که هر چند او به صراحت از نقشش درزدودن لکه خون جنايت ميکونوس از عبا وعمامه آخوند ها سخن می گفت . اصلا اين گفته ها واينگونه رفتار هابرايمان مسئله ای نبود اين مهم بود که آقای کيارستمی شناسنامه ايرانی دارند پس جايزه های ريز ودرشتش مارا در دنياسربلند کرده است !! در همين زمان شيفته مخملباف ومخملباف زاده ها هم شديم . اصلا چه اهميتی دارد که او دربازجويی و شکنجه سهم داشته است. او وخاندان هميشه جاويدش که خوراک روزانه شان چند تا جايزه است هم شناسنامه ايرانی در جيب دارند پس با چسبيدن به آنها هم می شود پز داد . بقيه خانمها وآقايان سينماگر جکومتی به خصوص از نوع خاتمی چی اش يک سياهه 7 يا 8 نفره رادر برمی گيرد که يکی دو ماه در سال ايران هستند، يک فيلمی را سرهم می کنند ودر چند مصاحبه داخلی به غرب فاسد فحش می دهندوبقيه سال را در آغوش همين غرب فاسد توی اين فستيوال هاميچرخند .اما چندی است که ديگر حنايشان چندان رنگی ندارد مديران جشنواره ها انگار ديگر صلاح نمی دانند همچنان تمام سهم سينمای جهان را توی حلقوم چندفرستاده سينمايی جمهوری اسلامی بچپانند . اماما چنان ميزان اعتيادمان به افتخار بالا بوده که هنوزهم ممکن است سر بی شام زمين بگذاريم اما سر بدون افتخار هر گز . در همين شرايط هم از توی چنته فستيوال ها يک نامی را بيرون کشيده ايم وفعلا همه افتخاراتمان را از ناحيه او کسب می کنيم به خصوص که اين تک نام جديد کرد زاده است وپشتيبانی از او دين مارا نسبت به مردم ستم کشيده کردستان نيز ادا می کند!. بيادمان هست که بعد از سقوط طالبان خانواده مخملباف به خواست رژيم دفتر ودستکش را در کابل مستقر کرد وهمزمان جمهوری اسلامی هم اداره برنامه های فرهنگی افعانستان را بعهده گرفت ، کتاب های درسی ، برايشان فرستاد ، برنامه تلويزِيونی تتظيم کرد وفيلمهای جمهوری اسلامی را به آنها اهدا نمود وچند تا آپارات قراضه هم فرستاد به کابل تابرادران مسلمان از فرهنگ ناب اسلامی تغذيه کنند . فيلمسازان ما هم به جای اينکه به مسايل داخلی حساسيت نشان بدهند ومزاحمت ايجاد کنند دوربين هايشان را در کابل وقندهار کاشتند...
وحال نوبت آقای قبادی است که وظيفه ارشاد فرهنگی عراق را بعهده بگيرد اول به خبر ايرنا به نقل از راديو امريکا توجه کنيد:
ايرنا: راديو آمريکا روز يکشنبه گفت: وزير فرهنگ عراق ، "بهمن قبادى‌" کارگردان ايرانى‌ را به سمت مشاور ويژه در امور احياى‌ سينماى‌ اين کشور برگزيد. اين راديو افزود که وظيفه قبادى‌ در اين سمت ، بازسازى‌ سالن‌هاى‌ سينماها و باز کردن آنها، نمايش فيلم ، برگزارى‌ سمينار در مورد سينما و ايجاد مرکز امور سينمايى‌ خواهد بود.
آقای قبادی فيلمساز است. اصلا فرض می کنيم برجسته ترين وخلاق ترين فيلمساز معاصر، خوب اين کارها که در عراق به عهده ايشان گذاشته اند چه ربطی به فيلمسازی ايشان دارد؟ اين وظايفی که بعهده ايشان محول کرده اند کارهايی ست که مقامات کنونی عراق که منتخب امريکا و انگلستان وديگر کشورهای اشغالگر هستند به راحتی می توانند از طريق همان کشور ها به انجام برسانند. ايا اينان از لحاط تامين کارشناسانی که به اين امور وارد باشند اينقدر در مضيقه هستند که بايد مشاورانشان را ازميان فيلمسازان جمهوری اسلامی اتنخاب کنند؟ با توجه به اينکه مقامات عراقی دايم نق می زنند که ج .ا.در امور داخلی شان دحالت می کند آيا آقای وزير فرهنگ نمی داند که بچه منظور فيلمساز جمهوری اسلامی خودش را به او نزديک کرده است؟ در ج. ا. برای0 7 مليون جمعيت 150 تا سينمای نيمه مخروبه عهد عتيق فعاليت دارد که از اين تعداد هم هر روزکاسته میشود سينمای ايران سينمايی ورشکسته است ، مردم از ديدار فيلمهمای روز جهان محروم مانده اند و...آقای قبادی اگر خيلی دل نگران سينما هستند توانشانرا برای سروسامان دادن به سينما در جمهوری اسلامی بکار گيرند، نجات سينمای عراق پيشکششان .
همچنين می دانيم سينماگران جمهوری اسلامی در دوران کلينتون با عزت و احترام در امريکاپذيرايی می شدند. وقتی آقای بوش جمهوری اسلامی را تا اطلاع ثانوی محور شرارت قرار داد، تبليغات سينمايی آخوندها در امريکای جهانخوار! دچار اختلال شد (فعلا دلالها وکارچاق کن های سينمايی ايرانی وامريکايی ماموريت دارند تا ايجاد تفاهم و رفع سوء تفاهم، پرچم نيمه افراشته سينمای جمهوری اسلامی را سر پا نگهدارند). در اين شرايط کيارستمی را حتی با وساطت مقامات فرانسه به امريکا راه نمی دهند، جعفر پناهی تن به انگشت نگاری نمی دهد پس نا کام بر گردانده می شود وداريوش مهرجويی هم به سرنوشت مشابه آندو دجار می شود. البته سينماگران خودی از اين بی حرمتی امريکاييان به جمع سينماگران سينمای گلخانه ای سخت بر افروخته می شوند؛ بهمن قبادی جايزه جشنواره شيگاگو را به خاطر بی نزاکتی مامورين مرزی وبی اعتنايی موقت آنان به سفيران سينمايی جمهوری اسلامی نمی پذيرد وبا اين رفتار حود مشت محکمی به دهن جهانخواران می کوبد! وبه سرعت به شرفيابی آقای پزشک معاون امور سينمايی وزارت ارشاد که در بيمارستان بستری است ميرود تا شخصا رشادت وشهامتش را به مسئولين اعلام نمايد. آقای معاون امور سينمائی با ديدار اين فيلمساز جان برکف و ضد امريکايی!، جان تازه ای ميگيرد، از تخت بر می خيزد ولوحی بابت اين اقدام به او اهدا می کند. متن اين لوح سوزناک به اين شرح است:نپذيرفتن جايزه فيلم شيگاگو... طنين تازه ای به آواز های سرزمين مادری ما يعنی ايران اسلامی بخشيد اين آواز ها که در مايه عدالت خواهی (!) ودر اعتراض به زور گويان (!) وباج خواهان به مخاطبان در سراسر جهان ارايه شده اين حقيقت را آشکار ساخت که سخن از دموکراسی (!) توسط دولتمردان امريکايی بيشتر به يک مضحکه سياسی (!) شبيه است .جملات اديبانه وشعار های انسانگرايانه آقای مسئول ادامه می يابد؛ او به خود می بالد که فرزندی چون بهمن قبادی درمکتب متعالی اسلام پرورش يافته است و می گويد:

به نيابت از ملت رشيد ايران با تقدير از اقدام ارزنده شما فيلمسازگرامی... ودفاع ازغرورملی ايرانيان ومسلمانان آزاده سپاس خودرا به شماهديه می کند واز اينکه گوهر هنر را از گزند زرد پوستان(!) وزورمندان مصون داشته ايد سر فرازانه به شما افتخار می کنيم.
(اربيانات آقای مسول سينمايی روی تخت بيمارستان)

حالا همان امريکای جهانخوار اسبق! در منطقه است عراق هم در اشغال او ومتعهدانش . آقای قبادی که با ماسک ضد امريکايی و بابت نپذيرفتن جايزه شيگاگو از مسئول سينمايی وقت لوح ويژه گرفته با ماسکی ديگر تمام توان خود ورژيمش را برای ورود به اسکار 2005بکار می گيردو نا کام ميماندو از طرف ديگر خودش را به بغداد می رساند وبا افتخار مشاور وزيری می شود که دست پرورده به قول مسئول سينمايشان زورگويان وباج خواهان است.
البته ايشان در نقش کنونی هم مستحق يک لوح ديگر هستند اما در متن اين لوح چه بايد نوشت ؟ خواهش می شود آقای پرويز کاردان ( ايشان که خيلی از اين فيلم تاثير گرفته اند ابتدا مسئولين اسکار رابابت بی لطفی اش به اين فيلم جمهوری اسلامی ملامت می کند وبعد از لحظه ای کمی کوتاه می آيند.. ) وديگر هنرمندانی که در شب پيش آغاز نمايش عمومی فيلم قبادی در لوس انجلس افتخار حضور داشتند متن را آماده نمايند.چون آقای قبادی به دليلی که اعلام نشد در آن مراسم با شکوه حضور نداشته اند. لوح را به آبجی نامبرده که به نمايندگی برادر معذور با راديو فردا مصاحبه کرده بود اهدا نمايند . اما يادشان نرود در بالای لوح اين سروده را نقل کنند



سرآغاز